حافظان بیت المال- شهید عباس بابایی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم از مطالب دینی مذهبی که حقیر مطالعه وجهت مطالعه شما عزیزان در وب سایت قرار داده ام بهره مند باشید از خداوند ارزوی توفیق تمام مسلمین خصوصا شیعیان علی ع را دارم
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





حافظان بیت المال- شهید عباس بابایی
نویسنده : محمدرضا عباسیان 09148023199
تاریخ : دو شنبه 17 خرداد 1395

عدم استفاده از امکانات فرماندهی

در دفتر شهید بابایی نشسته بودم که دختر سرهنگ بابایی زنگ زد، گفت:بگویید پدرم خودش را سریع به خانه برساند. حال مادرم خوب نیست.موضوع را به شهید بابایی گفتم و با پیکان اداره به منزل رفتیم. جلو منزل که رسیدیم شهید بابایی سریعاً پیاده شد و به منزل، که در طبقة چهارم بود، رفت. لحظه ای بعد در حالی که ناراحتی در چهره اش پیدا بود، برگشت. گفتم: چه شده؟

 

 

 

گفتند: حال خانم خیلی بد است.

گفتم: تا شما ایشان را پایین بیاورید من ماشین را جلو ساختمان می آورم.

گفتند: نه! با ماشین اداره نمی رویم. با ماشین خودم می رویم.

در آن زمان ایشان یک ماشین رنو داشتند. من سوئیچ را گرفتم و هر چه استارت زد، ماشین روشن نشد.

گفتم: ماشین روشن نمی شود.

گفتند از یک هفته پیش تا به حال خراب است.

گفتم: پس با همین ماشین برویم.

گفتند: نه!

سوار ماشین اداره شدیم و به منزل یکی از اقوامشان که چند بلوک پایین تر بود، رفتیم. ماشین جلو بلوک پارک بود؛ ولی او سوئیچ را با خود به اداره برده بود. بالأخره به چند جا سر زدیم تا یک ماشین تهیّه شد و همسرشان را به بیمارستان رساندند. این در حالی بود که فاصله منزل تا بیمارستان پایگاه، حدوداً یک تا دو کیلومتر بیشتر نبود. آن روز گذشت؛ ولی همیشه در ذهن من پرسشی بود که چرا شهید بابایی با اینکه آن روز حال همسرشان وخیم بود حاضر نشدند از اتومبیل اداره استفاده کنند. سرانجام روزی موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. شهید بابایی لحظه ای سکوت کردند. آنگاه گفتند:

-من هم از شما یک سؤال دارم. اگر این مشکل برای یک درجه دار و یا کارگر این پایگاه پیش می آمد او چه می کرد؟ آیا او هم ماشین اداره زیر پایش بود؟ 1

*****

بهترین و با وفاترین کس در زندگی شهید جلوی چشمانش در حال تلف شدن است، باید کاری انجام دهد تا بهترین یاور زندگانی را به زندگی برگرداند. عقل می گوید که عیب ندارد وسیله مال بیت المال است، چون موقعیّت اضطراری است از آن استفاده کن؛ زیرا اگر دیر بجنبی یک عمر پشیمانی در انتظار توست. ولی امامش (ع) به او می گوید: «آن که کار امانت را سبک شمارد و در آن خیانت روا دارد و جان و دین خود را از خیانت پاک ننماید، در این جهاد درِ خواری و رسوایی را به روی خویش گشاید و به آخرت خوارتر و رسواتر درآید و بزرگترین خیانت، خیانت به مسلمانان است و زشت ترین دغلکاری ناراستی کردن با امام است.» 2

در اینگونه موارد است که مؤمن از غیر مؤمن مشخّص می گردد و شهید با جواب «نه» به عقل، راه شرع را که از زبان امامش (ع) تراوش کرده است، بر می گزیند و به وسوسه های شیطان که به زبان عقل جاری گردیده است، وقعی نمی نهد.

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند

.متشگرم از خداوند ارزوی توفیق برایتان دارم






آمار مطالب

:: کل مطالب : 633
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6
:: باردید دیروز : 23
:: بازدید هفته : 6
:: بازدید ماه : 622
:: بازدید سال : 3880
:: بازدید کلی : 92575

RSS

Powered By
loxblog.Com